می توانم بگویم مرد غریبه در اتوبوس با سبزه طوری رفتار می کرد که انگار مدت هاست همدیگر را می شناسند. او با چاپلوسی دراز کشید در حالی که دختر داشت دیکش را می مکید و آنها بدون هیچ خجالتی یکدیگر را لعنت کردند. دختر نه تنها سوار اتوبوس شد، بلکه برجستگی های قوی سوراخ خود را از چوب آن مرد نیز احساس کرد.
برای این موضوع، من ترجیح می دهم او را در موقعیت 69 داشته باشم، برای هر دوی ما جالب تر است! به هر حال، او کار خود را نیز به خوبی انجام داد. احتمالاً خودش را یک دختر گاوچران و کفشهایش را خار میدانست که سوار اسب نر میشد! وقتی به پهلو دراز کشید، کفش هایش ناپدید شدند، پس سواری تمام شد؟ ظاهراً فیلم در چند مرحله فیلمبرداری شده است و ما ساده لوحانه معتقدیم که نر آنقدر سرسخت است و می تواند یک خانم را برای مدت طولانی لعنت کند و تمام نشود!
ممم، لعنت به من!