اولین برداشت من از خانم این بود که آیا او را روی جلد مجله دیده ام؟ او یک زیبایی است. اما وقتی بلوزش را درآورد و سینه های زیبایش زیر آن ظاهر شد، دیگر هرگز به صورتش نگاه نکردم. آن مرد دیک خود را به الاغش می چسباند، و من نمی توانم خودم را از سینه هایش جدا کنم - تاب می زنم، انگار هیپنوتیزم می کنم. صداش هم خوبه مخصوصا وقتی که تموم میشه.
یک مادر بالغ جوجه ای زیبا برای معشوقش که گیتار می زد برداشت و او را به خانه آورد. او از این بدن خوشش آمد و به او پیشنهاد داد که با معشوقش بخوابد. او مدت زیادی درنگ نکرد - یک خانه زیبا، یک حمام تمیز، مراقبت از خود معشوقه و انبار در پذیرش این پیشنهاد کمک کرد. اما مرد سخت عمل کرد - بعد از اینکه خروس او را مکید، او را در الاغ لعنت کرد. باید بگویم که در الاغی مثل او، من هم خیلی دوست دارم تقدیر کنم!